آهنگ خاراز سیاوش قمیشی که در قالب آلبوم حادثه منتشر شد.
خارم اگر از خاری
خارم تو مپنداری
دانم که مرا با گل
یکجا تو نگهداری
گل را تو به آن گویی
که از عشق معطر شد
آن گل که فقط گل بود
در حادثه پر پر شد
سودای تو را دارم
من از دل و از جانم
گفتند که پیدا شو
دیدند که پنهانم
گفتند که پیدا کن
خود را و تو را با هم
گفتم که پیدا هست
در هر نفس آدم
پیداست و من پنهان من در تن و او در جان
یک آن نظری کردم
در خود گذری کردم
دیدم که نه در دوری
نزدیک تر از نوری
در راه عبور از تو
من این همه دور از تو
یک عمر نیندیشم
هیهات، تو در پیشم
چشم است که بینا نیست
در عشق که این ها نیست
آهنگ حادثهاز سیاوش قمیشی که در قالب آلبوم حادثه منتشر شد.
آن لحظه که از نیاز انسان
دارد نه کم از هوای حیوان
یک دانه ی گندمِ طلایی
از تشت طلا گرانبهاتر
در حادثه های ناگهانی
سالم زمریض مبتلاتر
آسوده مباش که بی نیازی
یک آنِ دگر پر از نیازی
آن جا که تو فرعونِ زمانی
در تیررس باد خزانی
آهنگ غریبه از سیاوش قمیشی که در قالب آلبوم حادثه منتشر شد.
مسافر شهر غمی
غریبی مثل خودمی
تو صورتت پر از غمه
غصه داری یه عالمه
دوست داری درد و دل کنی
دلت گرفته از همه
غریبه توی غربت
نگی چی شد محبت
بگی میگن دیوونه است
حرفاش چه بچه گونه است
تقصیر آدما نیست
این همه درد دوا نیست
آب و نون و نفس
کجا اومدی تو قفس
تو هم مثل همه ما ها
سر دو راهی موندی و
دل رو به دریاها زدی
گفتی غریبی بهتره
واسه همه در به درا
این دیگه راه آخره
تو شک و توی تردید
چشمات کجا رو می دید
سرما زده و سوزه و پاییز فراری
در حسرت روزهای بهاری،بُق کرده قناری
اجاقِ خونه می سوزه و سرده، ببین سرما چه کرده
ای وای از اون روزی که گردونه به کامِ ما نگرده
یخ بسته گُل گُلدونا ای داد
طوفانِ طبیعت رو ببین کرده چه بیداد
برگی دیگه نیست روی درختا
سرماست فقط میونِ حرفا
هرچی که بوده توی طبیعت
قایم کرده یکی میون برفا
در حسرت روزهای بهاری، بُق کرده قناری
در حسرت روزهای بهاری، بُق کرده قناری
آهنگ چه دردیستاز سیاوش قمیشی که در قالب آلبوم قصه ی گل و تگرگ منتشر شد.
چه دردی است در میان جمع بودن
ولی درگوشه ای تنها نشستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود آرام شکستن
برای هر لبی شعری سرودن
ولی لبهای خود همواره بستن
چه دردی است در میان جمع بودن
ولی درگوشه ای تنها نشستن
به رسم دوستی دستی فشردن
ولی با هر سخن قلبی شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولی در بطن خود غوغا نشستن
به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولی در دل امید به خانه بستن
به من هر دم نوای دل زند بانگ
چه خوش باشد از این غمخانه رستن
چه دردی است در میان جمع بودن
آهنگ فاصلهاز سیاوش قمیشی که در قالب آلبوم قصه ی گل و تگرگ منتشر شد.
من میگم منو شکستن
چشم فانوسم و بستن
تو میگی خدا بزرگه
ماهو میده به شب من
من میگم اخه دلم بود
اونکه افتاده به خاکه
تو میگی سرت سلامت
اینه ها زلال و پاکه
اینه ها زلال و پاکه
اینکه فاصله ها رو
نمیشه با گریه پر کرد
یکیمون بهار سرخوش
یکیمون پاییزه پر درد
من میگم فاصله مرگه
بین دستای تو تا من
تو میگی زندگی اینه
حاصل عشق تو با من
من میگم حالا بسوزم
یا که با غصه بسازم
تو میگی فرقی نداره
من که چیزی نمیبازم
من میگم اینجا رو باختی
عمری که رفته نمیاد
تو میگی قصه همین بود
تو یک برگی توی این باد
آهنگ فصل پاییزیاز سیاوش قمیشی که در قالب آلبوم قصه ی گل و تگرگ منتشر شد.
فصل پاییزی من که میرسه
فصل اندوه سفر سرمیرسه
تو سکوت خسته باور من
سایه ام فکر جدایی میکنه
شاخه سرد وجودم نمیخواد
رگ بیداری لحضه هام باشه
نفسم در نمیاد
به چشم خواب نمیاد
دل من تو رو میخواد
چشم من گریه میخواد
نفسم در نمیاد
به چشم خواب نمیاد
دل من تو رو میخواد
چشم من گریه میخواد
تو عبور از پل خ واب جاده ها
روح من عشقی به رفتن نداره
تو سکوت خالیه این دل من
دیگه هیچی جز تو جایی نداره
مثل شبنم که میخواد گریه کنه
فصل بارون تو چشم در میزنه
فصل پاییزیه من که میرسه
نفسم به عشق تو پر میزنه